وقت را غنيمت دان آن قدَر که بتواني!

«خيلي بي‌انصافيد». با بغض و عصبانيت اين جمله را گفت و بعد سرش را پايين انداخت و با حرص کتابش را ورق زد. در ابتدا از اين همه صراحت و عصبانيت جا خوردم، اما به روي خودم نياوردم و پرسيدم: «حالا چرا بي‌انصاف؟!» در حالي که چهره‌اش از خشم برافروخته شده بود گفت: «چون درکمون نمي‌کنيد.


راه دانشگاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تی نیوز بهترین سایت گروه وکلای ره جویان عدالت فرد مطلب هر روز بیا سکوت پروانه ها اجناس فوق العاده دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه | رمان فوریو